عاشقـــــــان روى او را خانــه و کاشانه نیست مرغ بال و پر شکسته، فکر باغ و لانه نیست
گـــــر اسیر روى اویى؛ نیست شو، پروانه شو پاىبنـــد ملک هستى، در خور پروانه نیست
مىگســــاران را دل از عالم بریدن شیوه است آنکه رنـــــگ و بوى دارد، لایق میخانه نیست
راه علم و عقل با دیوانگـــــــى از هم جداست بسته این دانــــهها و این دامها دیوانه نیست
مست شو، دیوانه شو، از خویشتن بیگانه شو آشنا با دوست، راهش غیر این بیگانه نیست
:: بازدید از این مطلب : 650
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22